شناخت و ادراک در ماهیان

 

    پژوهش در زمینۀ شناخت در جانوران ، یک روش نوین در فهم توانایی های ذهنی جانوران است. نظریه ها در این زمینه عمدتاً برگرفته و توسعه یافته از روان شناسی مقایسه ای قدیم با تأثیر زیاد بوم شناسی رفتاری و رفتار شناسی جانوری (Ethology ) است.

تعریف شناخت :شناخت دارای تعاریف مختلفی در مقالات و نوشتجات است. برخی از آن را محدود به کارکردهای ذهنی بالا شامل آگاهی، استدلال و هوشیاری میکنند. تعریف عمومی تر آن شامل احساس ، توجه ، شکل گیری حافظه و کارکردهای اجرایی مربوط به پردازش اطلاعات مانند یادگیری و حل مشکل است.

بررسی شناخت جانوران عمدتاً روی پرندگان و پستانداران بویژه نخستیهای (Primates) غیر انسانی متمرکز بوده است. این جهت گیری در مقالات نتیجه روشهای بکار رفته در دهۀ 1950 توسط روان شناسان ادراکی بود که به مقایسۀ فرایندهای ذهنی شناخته شدۀ انسان با دیگر گونه های خویشاوند نزدیک پرداختند. این جهت گیری با این تصور غلط پیشین که یادگیری در توسعۀ رفتاری در ماهیان و خزندگان نقشی دارند یا نقش بسیار کمرنگی دارد تشدید می شد.در بیشتر دورۀ تاریخ علم به ماهیان به شکل ماشین نگاه می شده است. گمان می رفت رفتار آنان عمدتاً توسط استعدادهای نیاموختنی هدایت می شود.

رفتارشناسان جانوری، رفتار آنان را به شکل یک سری الگوهای عملی ثابت که در برابر نشانه های محیطی ویژه اعمال می شود (محرک نشانه) توصیف می کنند. در حالی که ماهیان قدیمی ترین مهره داران هستند و آنها به عبارتی تنها پیشینیان بودند که برای بیش از 50 میلیون سال روی زمین بوده اند و همۀ مهره داران دیگر از برخی اجداد ماهی شکل تکامل یافته اند (حدود 360 میلیون سال پیش). با این حال نکته مهم این است که ماهیان در تمام طول این مدت در یک باتلاق تکاملی گیر نکرده اند. اشکال و کارکردهای آنان در طول اعصار راکد و بی حرکت نبوده است. بر عکس در این چارچوب زمانی وسیع آنها به شدت تنوع یافته اند. تا جایی که گونه های ماهیان از همۀ مجموع دیگر مهره داران بیشتر است. (در حال حاضر بیش از 29000 گونۀ شناخته شده) که تقریباً هر زیستگاه آبی قابل تصور را اشغال کرده اند.

این دیدگاه غلط که مهارتهای عصبی و رفتاری وابسته به یک پیشروی خطی از ماهیان تا خزندگان و سپس پرندگان و پستانداران است مربوط به آمیزه ای از تفکرات قدیمی و غیر علمی است. تصور ارسطو Scala nature (مقیاس طبیعت) و یک دیدگاه با اصل مسیحیت که انسان نقطۀ اوج دنیای طبیعت است برای هزار سال بر تصورات انسان دربارۀ هوش جانور غالب بوده است. هر چند تئوری تکامل داروین نیز اساساً منافی وناقض است که یک پیشرفت تدریجی انعطاف پذیری رفتاری و پیچیدگی ادراکی از اشکال اولیه تا پیشرفتۀ حیات را ارائه می دهد که ضرورتاً انسانها در نقطۀ اوج قرار دارند (یک تصور کورکورانه نردبانی از تکامل). در تکامل ترقی معنی نمی دهد و هرگونه شباهتی به پیشرفت و توسعه فقط تمایل ما به عقیدۀ اشرف مخلوقات بودن انسان را جهت ردیابی نسبهای تکاملی که به گونۀ خودمان منتهی می شود منعکس می نماید و دیگر گونه ها را به نسبت شباهت با خودمان می سنجیم. توانایی های ادراکی یک گونه منعکس کنندۀ روند انتخاب در بین اجدادش است، بیش از آنکه منعکس کنندۀ نزدیکی فیلو ژنتیک به انسان باشد.

در بین مهره داران، ماهیان بیش از دیگران از تصور اشتباه نردبان تکامل رنج برده اند. هر چند در طول چند دهۀ گذشته این اشتباه در حال اصلاح است، اکنون می دانیم که ماهیان مانند دیگر مهره داران دارای گسترۀ غنی از رفتارهای ماهرانه و پیچیده است و اینکه یادگیری نقش اساسی در توسعۀ رفتاری ماهیان بازی می کند، دیگر روزهایی که به ماهیان مانند یک سری ماشیهای مغز نخودی که تنها انعطاف پذیری رفتاریشان به حافظه ایست 3 ثانیه ایشان محدود می شد نگاه می کردند، گذشته است.

 ماهی ها در حقیقت حافظه یشان در طولانی مدت برانگیزه احساساتشان بوده در مقایسه با دیگر مهره داران طرح عصبی آنها دارای اجزا همانندی و همسانی با اجزا و ترکیبات عصبی پستانداران هم از نظر شکل و هم از نظر منشأ تشکیل است و توانایی پردازش همانند آنها را دارا است.  ظرفیت و توانایی ادراک آنها در بسیاری زمینه ها قابل مقایسه با توانایی ادراک نخستیهای غیر انسانی است. ماهیان دارای رسوم تربیتی پیچیده، دنباله رو راهکارهای مهاراتی ماکیاول گر، نیرنگ و اصلاح و آشتی هستند. آنها نه تنها همدیگر را از هم تشخیص می دهند، بلکه قدر و منزلت اجتماعی دیگران را نیز شناسایی می کنند.و در کارهای فراوانی مثل چرا، شنای جمعی و دریانوردی، تولید مثل و اجتناب از شکارچیان همکاری دارند.

روشن است که پیشرفتهای نوین در فهم ما از رفتار ماهیان و انعطاف پذیری رفتاری آنان گواه و دلیلی جهت بررسیهای بیشتر بعدی ماست.

گزارش تخلف
بعدی